روز بعد ، برنامه ها برای حمله دوم به پایتخت ، در 17 ژانویه ، به صورت آنلاین پخش شد. اکنون ، هنوز – پس از اینکه رئیس جمهور در نهایت توسط توییتر و بسیاری دیگر از خدمات رسانه های اجتماعی ممنوع شد ، پس از ده ها هزار نفر از پیروان افراطی او به همین روش بودند خوشحالو پس از آنکه آمازون سایت رسانه های اجتماعی راستگرای Parler را از پریز برق گرفت ، رادیکال های راست افراطی از یک برنامه پیام رمزگذاری شده برای پخش جزئیات هرج و مرج در مراسم تحلیف رئیس جمهور منتخب جو بایدن در 20 ژانویه استفاده کردند. واشنگتن پست گزارش شده است ، آنها مردم را تشویق می کنند که “به DC بروند” و “پایبند بمانند [their] سلاح ”
شاید جنون ترامپ اراده برگشت. اگر این کار را انجام دهند ، کار آنها بسیار دشوارتر از 6 ژانویه است.
یک هفته پس از محاصره ، مجموعه Capitol یک قلعه است. در فاصله ای از خود کاپیتول ، پانل های نرده ای با ارتفاع هفت فوت از نرده های فولادی مشکی ، یک مانع طولانی و زیگزاگ تشکیل می دهند. در مواردی که در خط حصار وقفه ایجاد شود ، نیمه کامیون ها و ماشین های سنگین نظامی در جاده پارک شده اند. فراتر از محیط اصلی ، حصارهای بیشتری نیز وجود دارد: پانل های فولادی بیشتر ، حصار پیوند زنجیره ای ، و احتمالاً مایل از موانع بتونی. پس از آن پلیس و سربازان گارد ملی قرار دارند: پلیس Capitol و سرویس مخفی – که لباس متفاوتی با لباس های سنتی ، کت های پشمی گشاد با خاکی ها و تجهیزات تاکتیکی کاملا سیاه – پوشیده است. روز چهارشنبه تعداد نظامیان نیز هزاران نفر بود و پیش بینی می شود حدود 15000 سرباز تا روز ورود واشنگتن – سه برابر رد پای ارتش آمریكا در افغانستان و عراق.
چهارشنبه شب ، من تمام طول محیط امنیتی را پوشاندم ، تا آنجا که ممکن بود به خط حصار کوتاه کردم. در کل حدود سه مایل اندازه گیری شد و نزدیکترین جایی که تا به حال به کاپیتول رفته بودم 450 یارد ، چهار و نیم زمین فوتبال در تقاطع خیابان لوئیزیانا و خیابان 1 شمال غربی بود. من معمولاً دورتر ، نیم مایل دورتر و دور از گنبد کاپیتول بودم.
یک هفته قبل ، DC آژیر خطر بود. اکنون در تپه کاپیتول آنقدر آرام بود که از دور زنگ های کلیسا به صدا درآمد. دویدن آهسته بود و زوج ها سگها را می رفتند.
جایی که خیابان پنسیلوانیا با خیابان مشروطه روبرو می شود ، چهارراهی خلوت که هفته گذشته مملو از طرفداران ترامپ بود ، شب گذشته 18 ماشین پلیس در یک ردیف پارک شده بودند. دو کامیون کمپرسی هنوز در وسط جاده نشسته بودند تا از ترافیک جلوگیری کنند. تعداد انگشت شماری از معترضین تابلوهایی را مطرح کردند: آمریکا اکنون پاسخگویی می خواهد؛ برگ برنده ، شما اخراج شده اید؛ و تروریست آمریکایی، خارج از چشم انداز رئیس جمهور نوشته شده است. پارچه برزنتی به اندازه یک استخر در حیاط پشتی ، که ماده 2 ، بند 4 قانون اساسی را می خواند ، در خیابان قرار داده شده بود: رشوه خواری یا سایر جنایات و تخلفات شنیع. ”
ساعت حدود 5:30 بود دربعدازظهر. ساعتی قبل ، در کاپیتول ، مجلس نمایندگان با استناد به “تحریک شورش” و به عنوان اولین رئیس جمهور تاریخ آمریکا که دو بار استیضاح شد ، به استیضاح ترامپ رای داد.
در اطراف محیط امنیتی ، گردشگران عکسهای كاپیتول را پشت میله های زندان برداشتند. کسی یک دسته گل رز سفید روی تابلوی حصار در خیابان 3 که از طریق مرکز خرید ملی عبور می کرد ، گذاشته بود. از طرف دیگر ، یک قطعه کاغذ کپی 8.5 11 11 اینچی وجود داشت که روی هم چسبیده بود. وی با بیان اینکه “لطفاً فاصله اجتماعی را فراموش نکنید” ، در روزی که 3،982 آمریکایی بر اثر عفونت ویروس کرونا مردند ، فکر کرد.
سربازانی که لباس MultiCam و یک جلیقه ضد گلوله بزرگ پوشیده بودند همیشه حضور داشتند. به عنوان یک قاعده کلی ، نزدیکان به پایتخت به اسلحه های M4 مسلح بودند. کسانی که بخشهای دورتر محیط را تکمیل می کنند ، چنین نیستند. برخی در گروه های 5 نفره و از هم فاصله داشتند. دیگران صف در کنار هم ایستاده بودند. در جای دیگر ، هنوز زوج های مجردی وجود داشتند.
تصاویری از پایتخت ، تا مرز لبه گارد ملی ، در طول روز در اینترنت پخش می شد. مفسران شوک و نگرانی خود را ابراز داشتند و به درستی اظهار داشتند: به ندرت از سربازان برای دفاع از پایتخت دعوت می شد و حضور آنها خشونت های قبل از آنها را به یاد آنها می آورد. با این حال ، گزارش های دیگر جنبه سبکتر ، انسانی تر سپاه را نشان می دهد. سربازانی بودند که در طبقه های اطراف پایتخت ، صدها نفر ، در جایی دیگر برای رفتن و رفتن ، روی زمین خوابیده بودند. گروهی از سربازان سیاه پوست در سالن مجسمه ملی بودند که با مجسمه رزا پارک عکس می گرفتند. یک سرباز ویرجینیا به ایگور بابیچ ، گزارشگر سیاسی در ، گفت هاف پستکه از آن اوست نخستین دیدار به پایتخت و با صدای بلند تعجب که آیا مرکز بازدید کنندگان می تواند فروشگاه هدیه خود را افتتاح کند.
در واقع ، کار مشاهده شده عمدتا مربوط به تدارکات برای پشتیبانی از چنین بسیج گسترده ای بود. سربازان روی شانه های خود پالت چای فوری و آب از داسانی حمل می کردند. اتوبوس های بزرگ چارتر – تورهای ماجراجویی ، تورهای پانوراما – سربازان را به داخل و خارج از محیط می فرستند. روحیه سبک بود. سربازان یکدیگر را شناختند و در مورد فوتبال و پلی استیشن 5 شوخی کردند. گروه های دیگر ساکت بودند ، شاید در زبان های مشترک خسته بودند ، اما مشتاق صحبت با رهگذران بودند. از یک زن و شوهر پرسیدم که چقدر وقت دارند تا به نوبت بروند. “یک نفر با عینک و یک کلاه سیاه ناله کرد:” آنها به ما نگفتند “. همراهش ، یک کلاس اولی خصوصی ، اضافه کرد: “تا زمانی که جایگزین شویم.” اینها لذت جوانی و وظیفه نظامی بودن است.
در یک مرحله از راه رفتن من ، یک دوچرخه سوار از جاده ای که نباید می رفت خارج شد. “هی ، برگرد!” با بیرون رفتن از خط در مسیر دوچرخه سوار ، یک سرباز مسلح گریه کرد. این یک حمله ناگهانی قدرت بود و من امیدوارم که ، فکر می کنم بیشترین هیجانی را که این نگهبان جوان در سفر به پایتخت کشور تجربه خواهد کرد ، تجربه کند. دوچرخه سوار به درستی چرخید.
سربازان و پلیس دو بار به من دستور دادند که از خیابان عبور کنم. اجرای دقیق مانند این ناهموار بود ، اما واضح بود که هیچ کس وارد آن نمی شود. گاهی اوقات ، یک کنگره عجیب و غریب ظاهر می شد: مرد جوانی با کت و شلوار یا زنان جوان با بلیزر و آپارتمان های باله ، و آرزوی شب بخیر برای سربازان استتار. شنیدم که یک سرباز در یک برهه از سرباز می گوید: “من احساس بدترین حالت را برای کارکنان دارم.” “منظورم این است که آنها کاری نکرده اند و باید با آن کنار بیایند.”
منبع: offline-news.ir