
به چارلی کافمن من به انجام کارهایی فکر می کنم یک فیلم کلاستروفوبیک است. با اقتباس از رمان ترسناک ایان رید به همین نام ، بیشتر آن در صندلی جلوی یک ماشین کوچک در میانه راه می افتد در حالی که افق چیزی جز مرز مسطح و تک رنگ از پنجره ها نمی چرخد. به نظر می رسد مسافران – زنی ناشناس و دوستش جیک ، که با آنها در حال پایان دادن به همه چیز است – منظم هستند ، وقتی به مرزهایی که نمی توانند بگویند یا می دانند دیگری در مقابل شنیدن مقاومت نمی کند مکالمه آنها منحرف می شود.
این زوج برای دیدار پدر و مادر جیک در یک خانه روستایی دور افتاده رانندگی می کنند ، اولین سفر طولانی آنها با هم است. همه چیز از لحظه ورود عجیب به نظر می رسد. به جای رفتن به داخل ، جیک به دوست دختر خود انباری را نشان می دهد که اجساد منجمد دو بره در آستان خانه نگهداری می شود و یک داستان وحشتناک درباره چگونگی مرگ یک جفت دیگر از حیوانات مزرعه برای او تعریف می کند. در هنگام شام ، والدین جیک بین مانیا و تهدید ساکت فاصله می گیرند و هر دو به اوج خود می رسند وقتی زن جوان نحوه ملاقات خود و جیک در شب بار را بازگو می کند.
بعد از شام ، خانه خالی می شود و زن جوان سرگردان می شود و آماده می شود تا قبل از اینکه دیر شود آنجا را ترک کند. اما وقتی در خانه حرکت می کند ، با والدین جیک در هر سنی ملاقات می کند. پدرش اکنون موی سفید و خم شده بود و در مهد کودک جیک ایستاده بود. مادر او با لباس خانه از دهه 1950 دیده شد که اسباب بازی هایش را تمیز می کند. در صحنه ای دیگر ، او بسیار بزرگتر است و به او رب خورده می شود که شبیه پوره نخود است. هنگامی که زن و شوهر بالاخره آنجا را ترک می کنند ، بدن او هنوز در تخت بیمارستان است ، زیرا جیک غیرقابل قبول تأکید می کند که او فقط می خوابد.
در راه خانه ، به نظر می رسد خاطره شب کم رنگ می شود. این زوج مانند یک ملکه شیر در زنجیره ای توقف کوتاهی می کنند و جیک بر خلاف اعتراضات دوست دخترش ، یک جاده کشوری و باریک را به دبیرستان سابق خود می برد ، جایی که وی لیوان های بستنی آنها را دور می اندازد. در آنجا غرق در عصبانیت غیرقابل فهم شده و با کلیدهای اتومبیل در دست به سمت مدرسه می شتابد و زن جوان را پشت سر می گذارد. وقتی او وارد ساختمان کم نور می شود ، داستان شروع به تقسیم می کند: او هرگز با جیک بیرون نرفت. او یک شب او را در یک بار تماشا کرد ، اما او به سختی چهره او را به یاد می آورد. رقصنده هایی که ظاهری شبیه به این زوج دارند ، جای آنها را می گیرند و یک ریف از باله رویایی راجرز و همرشتاین را اجرا می کنند اوکلاهما! در این باله قبل از ظهور سومین رقصنده ، لباس باربر پوشیده و به طور نمادین او را می کشد ، ازدواج او با جیک مشخص شده است. دوتایی جیک روسری های قرمز ابریشمی را از ژاکت بیرون می اندازد تا خون را قبل از فروپاشی تقلید کند.
طرح متراکم و بحث برانگیز کافمن ، تا حدی به ژانر وحشت ترجمه می شود: زنی که همچنان چیزهایی را که مطمئن نیست از دیدن خود می بیند ، می بیند ، و سپس خودش را در دبیرستان در اواخر شب بهمراه مردی گرفتار می کند. من نمی دانم که او با او وسواس داشته و انواع و اقسام نیروهای ماوراالطبیعه در جریان است. قراردادهای ترسناک با آشکار کردن یک طرح شرورانه ، یا اگر این کار را نکنیم ، یک اقدام خشونت آمیز وحشتناک و جذاب باعث پایان فیلم می شود. (رمان رید با هر دو بسته می شود.) اما کافمن بیشتر علاقه مند به حفظ خویشتن داری گیج شده تا آخر است. به غیر از روسری های قرمز ، آخرین عمل خونریزی وجود ندارد. در عوض ، او ما را با یک کد سورئال ترک می کند ، و فیلم را به عنوان مجموعه ای از قطعه ها پرتاب می کند ، برخی از آنها آنها با هم تناقض دارند یا بر یکدیگر تأثیر می گذارند ، یا با هم تداخل دارند ، یا از جاهای دیگر ایجاد می شوند.
در صحنه قبلی اتومبیل ، زن جوان شعری را می خواند و می گوید امیدوار است که این “برخی جهانی بودن در بتن” را بیان کند. فرد تصور می کند که این ممکن است هدف کافمن باشد ، حتی اگر من به انجام کارهایی فکر می کنم هرگز به طور کامل از ویژگی آن فراتر نمی رود و به چیزی تبدیل می شود که جهانی تر از آن درک شود. پس از گشودن رویایی مانند آن ، داستان مردی منزوی ، که به طرز خطرناکی روی تنهایی خود دوخته است ، باقی می ماند. ما هرگز از کانون توجه جزیره کافمن دور نمی شویم. او به جای ایجاد چیزی جهانی ، ما را درگیر ناتوانی قهرمان داستان در درک زندگی درونی دیگران می کند.
لدیگر فیلم های کافمن من به انجام کارهایی فکر می کنم هدف وفاداری کمتر از ترکیبی از متا نظرات و خودآگاهی است. همانطور که در مانند جان مالکوویچ ، خورشید جاوید ذهن بی عیب و نقص، و Synecdoche ، نیویورک، شخصیت های او نسخه های خیالی خود را دنبال می کنند ، به دنبال یک حس توهمی از صلح وجودی ، و بازآفرینی گذشته. جیک و زن بیش از هر چیز به شخصیت های فیلم شباهت دارند ، که مبهم از درون گرایی خود در فیلم ترسناک چارلی کافمن آگاه هستند. جزئیات زندگی او ناپایدار به نظر می رسد. در زمان های مختلف او میکروب شناسی ، فیلم ، فیزیک کوانتوم یا ژرنولوژی را مطالعه کرد. او شاعر ، نقاش منظره یا پیشخدمت است. شخصیت های دیگر او را لوسی ، لوئیز ، لوسیا یا ایمز صدا می کنند.
این فیلم متن متن سایر رسانه ها را به خود می گیرد ، گویا لیست خواندن کافمن در فیلمنامه تمام شده است. این زن که از جیک بیگانه بود ، شعری درباره بازگشت ناخوشایند به خانه توسط شاعر کانادایی Eva HD خواند. او او را به عنوان یک صدای همهمه از خطوط نقد و بررسی Paul Cassavetes در 1974 درباره Pauline Kayel سنجاق کرد زنی تحت تأثیر. صحنه جدول شام متشنج توسط مجموعه ای از صحنه های یک رام-کام داستانی منتسب به قطع می شود بازگشت به آینده به کارگردانی رابرت زمکیس. جیک عشق خود را به زن جوان از طریق سخنرانی درباره “معادلات مرموز عشق” برگرفته از فیلم 2001 ابراز می کند. ذهن زیبا، سپس پخش “اتاق تنها” را اجرا می کند ، آهنگی از اوکلاهما! خوانده شده توسط کشاورز تنها جود فرای.
جود و قهرمان گرم و شکننده جود به عنوان نمادهای اجراهای نهایی تنهایی جنسیتی زنی تحت تأثیر، مابل لانگتی ، نقل قول های تفکر مفیدی برای زوج اصلی فیلم است. مابل ، که دارای یک شوهر و فرزند است ، نشانه های سنتی تحقق زن ، تقریباً توسط خانواده ای که بیش از آنکه به عنوان یک انسان با او رفتار کند ، نادیده گرفته می شود. که در من به انجام کارها فکر می کنم، در خانه خانوادگی جیک ، زن جوان از ستونی بی پایان پایین می آید و با صدای بلند فکر می کند ، “من شیطان پین بال دزد هستم. حالت عاطفی من همه جا در حال رشد است … [Jake] باید دیده شود و باید با تأیید دیده شود. گویی هدف من از همه اینها ، در زندگی است. برای تایید جیک ، حمایت از او. می توان تصور کرد که مابل هزار ساله چیزی شبیه به این را ابراز می کند ، در یک لاغر کشیده شده و سرانجام دیوانه می شود که به دنبال جستجوی افراد اطرافش است.
به همین ترتیب ، جود نسخه ای از تئاتر موزیکال دهه 1940 است که اکنون آن را با نام اینزل (Inzel) می شناسند – رقیبی شلخته ، پرهیز و برتری نسبت به خواستگاری با ساختار استخوانی کلاسیک ، که به دلیل عدم توانایی در پیروزی دختر باعث خشم یا خشونت می شود. که او می خواهد. در اتاق تنها ، او تصمیم می گیرد دیگر ر dreamیای علاقه ی عاشقانه اش را متوقف کند و شروع به تعقیب او کند ، جستجوی ناگوار که منجر به سو murder قصد و مرگ جود می شود. در کد من به انجام کارهایی فکر می کنموقتی جیک تکنوازی جود را می خواند ، نتیجه متفاوت است. جیک “اتاق تنها” را پس از دریافت جایزه روی صحنه مقابل یک سالن کامل ، با لباس تاکیدو و آرایش آماتور برای دوران پیری اجرا می کند. با پایان یافتن ترانه ، زن – در مرکز خانه نشسته – به پا می شود و کف می زند ، و ترانه را با دلالت شدید آن ، به عنوان جلوه ای از ارادت او به او ، می پذیرد.
ماتفاقات بسیار ترسناک تری در آن رخ می دهد من به انجام کارهایی فکر می کنم، اما من این لحظه را پیدا کردم – که در آن جیک ، با عملکرد خود ، به زن اعتراف می کند که او را از تنهایی نجات داده است و او این حرارت را به گرمی می پذیرد – برای شوم ترین خود. وقایع سورئال سفر به طور ضمنی در فیلم کافمن و به صراحت در رمان رید ، نتیجه خیالی است که جیک پیر (که معلوم است همان باربر دبیرستان است) برای پر کردن یک زندگی پوچ خلق می کند. این زن ، نسخه دوست داشتنی جیک و پدر و مادرش واقعی نیستند. رید ضمن ذوب شدن ذهن این زن را توصیف می کند ، در حالی که حواس او پرت می شود و دربان داستان خود را رها می کند و تصمیم به خودکشی می گیرد ، به طور معنایی قطعاتی از ذهن او را تسخیر می کند. “من تصمیم گرفتم. راهی دیگر وجود ندارد. “او نوشت و با انتخاب گزینه هایش تا شبی که نتوانست خودش را به زن واقعی که الهام این شخصیت بود معرفی کند:” شاید اگر می توانستم با او تماس بگیرم. شاید اینطور نشود ”
کافمن فیلم خود را با روشی متفاوت ، با ترانه جیک ، به پایان می رساند ، شاید امیدوار باشد که آخرین نت ناشیانه رمان را به هرج و مرج ناشی از طرد شدن زن تبدیل کند و به چیزی دلهره آورتر تبدیل کند. نتیجه گیری فیلم در عوض تلاش برای نشان دادن وحشت از من به انجام کارهایی فکر می کنم در بیگانگی که مردم با هم احساس می کنند ، بیرحمی که وقتی الگوهای یک رابطه به اشکال مهار تبدیل می شوند ، به وجود می آید. اما حتی در اینجا کافمن بخشی جدایی ناپذیر از این داستان را از دست می دهد. او آنقدر روی تنهایی جیک متمرکز است که حس زن جوان را به ما نمی دهد. این وسیله ای است که گذشته و آینده جیک را رصد کرده و نسبت به آن واکنش نشان می دهد. در اصل ، این ذهن تنها او است که خودش را مطالعه می کند.
این مشکل فیلم است. اگرچه این فیلم با نوشتن و بازیهای مبتکرانه خود ، حس پایدار اختلال متافیزیکی را که ژانر وحشت به آن آرزو می کند ، ایجاد می کند ، اما آنچه در فیلم وجود ندارد ، این دستاوردهای رسمی را تضعیف می کند: درک جنسیت ، ترس از طرد زنان به عنوان تحریک به خشونت. و چمدان روایی که این شخصیت ها با خود حمل می کنند. اگرچه در سکانس های اولیه جدا شدن زن جوان از رابطه به عنوان راز و رمز و راز فیلم تعریف می شود ، اما این یک شاه ماهی قرمز است. ما در مورد این – یا در مورد او چیزهای بیشتری نمی آموزیم. در عوض ، فیلم ما را تبدیل به یک مزخرف می کند و به مخرب روان جیک تبدیل می شود. ما ، همراه با زن جوان ، شاگرد تنهایی او می شویم.
تنهایی هم پدیده ای شخصی و هم اجتماعی است. اینکه چقدر ضرورت ، صداقت و غیرقابل پیش بینی بودن مایل به پذیرش در دیگران هستیم ، یک استاندارد تاریخی در حال تغییر است. شاید زمانی فرا برسد که مردان تنها و بدخیم می توانند از داستانی پشتیبانی کنند که احساس می کند مربوط تر است ، اما آن لحظه احساس نزدیکی نمی کند. هیچ شوکی یا بینشی در درک بهتر این شخصیت وجود ندارد. هیچ وحشت جدیدی وجود ندارد که از نگاه به درون ناشی شود. وحشت این است که او همه جا است.
منبع: offline-news.ir
Leave a reply