اوج مطلق گفتگوها در مورد فاشیسم در تاریخ اخیر ایالات متحده در اوایل ماه ژوئن ، پس از ترور جورج فلوید رخ داد. این اتفاق در میان بزرگترین بسیج مردمی آمریکا علیه حاکمیت سفیدپوستان و خشونت نژادپرستانه پلیس رخ داد. ادعاهای فاشیسم ناخواسته به احتمال تغییر اشاره دارد. از زمانی که بسیاری از مردم خواستار پایان دادن به وحشیگری آمریکا بودند ، نسل ها گذشته است. با این حال ، همین اتهامات فاشیسم کمکی به تحقق این تحول نکرد.
غیرقابل انکار است که ریاست جمهوری دونالد ترامپ به ایده فاشیسم اهمیت سیاسی در سیاست آمریکا داد. در 15 سال گذشته ، این اصطلاح تنها سه بار قبل از تابستان گذشته وارد گفتمان عمومی شده است: هنگامی که نامزدی ترامپ در مارسی 2016 در میان جمهوری خواهان شکست ؛ پس از شکست هیلاری کلینتون و روی کار آمدن در ژانویه 2017 ؛ و هنگامی که در اوت همان سال تجمع شنیع Rally of the Right در شارلوتسویل ، ویرجینیا برگزار شد.
این نشان دهنده این است در واقع ترامپ کاری نکرده است گفتمان را برانگیخت – به جز سوخت بلاغی که او به آتش خشم و خشونت افزود که توسط چند صد پانک در ویرجینیا آغاز شد. چارچوب فاشیستی انتخابی بود که توسط فعالان ، مفسران و سیاستمداران انجام شد و در ژوئن سال 2020 آن را دوباره و قانع کننده اثبات کرد. هیچ گفتگوی قابل مقایسه ای – خصوصاً درباره باراک اوباما – در پاسخ به قتل پلیس مایکل براون در خیابانهای فرگوسن ، میسوری در آگوست 2014 صورت نگرفته است. بنابراین س questionsالات واقعی این است: چرا ما این انتخاب را انجام دادیم؟ و آیا اکنون موارد بهتری وجود دارد؟
درخواست آنها انکار این نیست که آمریکا نوعی فاشیسم را در دوره جیم کرو تجربه کرده است ، اینکه فاشیسم در یکی از انواع آن در سراسر جهان می تواند برگردد ، آمریکا می تواند آن را بپذیرد ، یا حتی فاشیسم نهفته است در حالی که بی عدالتی ادامه دارد. همه چیز درست است ، اما خوب چه؟ اصرار بر احتمالات فرضی یا فاشیسم همیشگی به معنای پرهیز از الزام برای اطمینان از تحقیق مسئولانه در سیاست معاصر آمریکا است. در عوض ، بیشتر افرادی که فاشیسم را در چهار سال گذشته محکوم کرده اند ، می خواهند به وضعیت موجود قبل از ترامپ برگردند و سیاست های شکست خورده ای را که به او فرصت پیروزی در کاخ سفید را داده ، بازگردانند.
رویکرد واقعی به سالهای ترامپ نشان می دهد کسانی که خواستار “فاشیسم” هستند معمولاً به نیمه اول هر چرخه اخبار ترسناک اعتماد می کنند. اما نیمه دوم نشان داد که ترامپ از هر بازی پایانی فاشیستی منحرف شده ، تحت فشار نظر خود را تغییر داده ، یا خود را توسط نوکران خود مسدود دیده است. و این قبل از آن بود که هر سلاح سنگین تری در سیستم آمریکایی وارد عمل شود.
من بیشتر ادعا می کنم که عناصر فاشیست در جامعه مدنی جرات کرده اند ترامپ را رهبری کنند. اما شبه نظامیان نژادپرست چیزی غیر از پسران سفیدپوست شارلوتسویل و پسران مغرور به سختی یک قیام فاشیستی هستند. (در مارس رم ، بنیتو موسولینی ده ها هزار پیراهن سیاه زیر دست خود داشت ، در حالی که در سال 1933 آدولف هیتلر میلیون ها پیراهن شخصی داشت.) حوادث ناپسند 6 ژانویه 2021 فرصت های جدید ترسناک را برای آینده نشان می دهد ، در حالی که پایان آن را نیز تشدید می کند. ریاست جمهوری – با فرض اینکه حتی تا 20 ژانویه ادامه داشته باشد. در حقیقت ، اوج کودتای تقلیدی ترامپ (در حال حاضر) ، سازمان یافته توسط “جمعیت از شخص سفید سفید عصبانی“- همانطور که Keenga-Yamahta Taylor گفت – منجر به نتیجه حتمی سریعتر و حمایت گسترده تری از کمک جو بایدن شد.
ما برای به دست آوردن پیوستگی ترامپ با گذشته و بدیع بودن آنها به تئوری نیاز داریم. اما اغلب ادعاهای فاشیسم ما را از نیاز و فرصت خارج شدن آمریکا از خط سیر منتهی به آنها منحرف می کند.
جدی ترین بدی های دولت ترامپ یا لفاظی و نمادین بود ، یا در اصلاح رژیم مهاجرتی آمریکایی قبلاً ناپسند در جهت حتی استثنایی تر بود. پرونده امنیت ملی ترامپ ، بر اساس همان مجری تصویب نشده ، مخلوط تر است. در زمان ترامپ ، آمریكا به طور كلی تعداد خارجیانی را از زمانی كه دو سلف خود بر سر كار بودند كشته است. حتی وقتی او برخی از بدترین انتخاب های آنها را گسترش داد و اشتباهات فاحش جدیدی مرتکب شد ، هیچ شباهتی به ابرامپریالیسم فاشیسم تاریخی نداشت.
هیچ یک از اینها بدان معنی نیست که ترامپ رئیس جمهور وحشتناکی نبوده است ، چه رسد به اینکه “سیستم” کارساز باشد. کاملاً برعکس: همان سیستمی که اغلب ترامپ را بی خطر می کند ، در بیشتر آمریکایی ها همچنان شکست می خورد. روشن ترین دلیل این امر در نتایج اخیر انتخابات نهفته است ، که پارادایم فاشیسم را بر هم می زند. آنچه بیشتر از همه برای آنها تکان دهنده است این است که ترامپ پس از چهار سال تفویض اختیارات خود را در میان قربانیان ادعای فاشیسم افزایش داد ، در حالی که حزب دموکرات لرزید. بایدن به لطف ثروتمندان و قدرتمندان تلاش کرد. ایالتی که من در آن زندگی می کنم ، کانکتیکات ، در میان فقیرترین کشورها به سر می برد و در آن فقر در کشور وجود دارد. بایدن دسته بدتر در میان کارگران شهری ، از جمله سیاه پوستان و اسپانیایی ها در شهر من در نیوهون ، نسبت به دموکرات های قبلی – اما بسیار بهتر از ساکنان ثروتمند گرینویچ و وست پورت ، بسیار بهتر است.
اگر ما خوش شانس باشیم ، بحث در مورد فاشیسم به یک کنجکاوی تاریخی تبدیل می شود که به آمریکایی هایی که می خواهند بر بی عدالتی ساختاری و بن بست سیاسی غلبه کنند ، اجازه می دهد تا نقاط مهم را متمرکز کنند. به دور از انعکاس هرگونه معضل فکری واقعی ، یک فرصت از دست رفته را نشان می دهد. این همچنین آینده ای را تهدید می کند که در آن بسیاری از مترقیان زمان خود را در تلاطم پایان دموکراسی آمریکا سپری می کنند و به جریان اصلی اجازه می دهد تا از مسئولیت کاستی های پایدار خود و حق ادامه فریب تعداد زیادی از قربانیان دیرینه خود شانه خالی کند.
برای خواندن طرف دیگر بحث ، “بی احتیاطی سیاسی ، رفتار فاشیستی معتدل ترامپ” نوشته مابل برزین را بخوانید.
منبع: offline-news.ir
Leave a reply